معنی زوزه کش آهنی

لغت نامه دهخدا

زوزه

زوزه. [زَ / زِ] (اِ) نوحه را گویند. (برهان). آواز نوحه گر. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). گریه و ناله و زاری. (ناظم الاطباء). در ترکی بمعنی گریه و نوحه و شور و مشغله یعنی غوغا. (غیاث). ناله و مویه. (فرهنگ فارسی معین). || ناله ٔ سگ. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ناله ٔ سگ و شغال. (فرهنگ فارسی معین). آوای شغال و سگ و گرگ، چون بکشد آواز خود را گاه سرما و امثال آن. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا).


آهنی

آهنی. [هََ] (ص نسبی) از آهن. منسوب به آهن. آهنین:
میان من و او بایوان درست
یکی آهنی کوه گفتی برست.
فردوسی.
برافراشتم گرزسیصدمنی
برانگیختم باره ٔ آهنی.
فردوسی.

فرهنگ فارسی هوشیار

آهنی

(صفت) منسوب به آهن ساخته از آهن آهنین: ظروف آهنی مجسمه آهنی.


زوزه

ناله و زاری سگ

فارسی به عربی

زوزه

عویل

گویش مازندرانی

زوزه

گریه ی همراه با ناله

فرهنگ معین

زوزه

(زِ) (اِ.) ناله، ناله سگ و شغال.

فرهنگ عمید

زوزه

نالۀ سگ،
بانگ شغال،


آهنی

چیزی که از آهن ساخته شده باشد، از جنس آهن،
[قدیمی، مجاز] نیرومند: برافراشتم گرز سیصدمنی / برانگیختم بارۀ آهنی (فردوسی۲: ۱۹۹)،

مترادف و متضاد زبان فارسی

زوزه

جیغ، ضجه، فریاد، مویه، ناله

واژه پیشنهادی

آهنی

اراده اش مثال زدنی است

معادل ابجد

زوزه کش آهنی

411

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری