معنی زوزه کش آهنی
حل جدول
لغت نامه دهخدا
زوزه. [زَ / زِ] (اِ) نوحه را گویند. (برهان). آواز نوحه گر. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). گریه و ناله و زاری. (ناظم الاطباء). در ترکی بمعنی گریه و نوحه و شور و مشغله یعنی غوغا. (غیاث). ناله و مویه. (فرهنگ فارسی معین). || ناله ٔ سگ. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ناله ٔ سگ و شغال. (فرهنگ فارسی معین). آوای شغال و سگ و گرگ، چون بکشد آواز خود را گاه سرما و امثال آن. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا).
آهنی
آهنی. [هََ] (ص نسبی) از آهن. منسوب به آهن. آهنین:
میان من و او بایوان درست
یکی آهنی کوه گفتی برست.
فردوسی.
برافراشتم گرزسیصدمنی
برانگیختم باره ٔ آهنی.
فردوسی.
فرهنگ فارسی هوشیار
فارسی به عربی
عویل
گویش مازندرانی
گریه ی همراه با ناله
فرهنگ معین
(زِ) (اِ.) ناله، ناله سگ و شغال.
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
جیغ، ضجه، فریاد، مویه، ناله
واژه پیشنهادی
اراده اش مثال زدنی است
معادل ابجد
411